کد مطلب:106558 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

خطبه 173-درباره طلحه











[صفحه 630]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است، كه درباره طلحه بن عبیدالله ایراد فرموده است: نهنه عنه: او را از آن بازداشت و منع كرد. معذرین: با تخفیف، پوزشخواهان و با تشدید به كسانی گفته می شود كه اظهار عذر كنند و برای آنها عذری نباشد. ركد: از حركت ایستاد. (من تاكنون به جنگ تهدید نمی شدم و كسی مرا از ضربت شمشیر نمی ترسانید، و من به وعده نصرت پروردگار یقین دارم، به خدا سوگند او (طلحه) شتابان برای خونخواهی عثمان بیرون نیامده جز از بیم این كه خون او از وی مطالبه شود زیرا وی مورد این گمان است، و در میان گروهی كه بر عثمان شوریدند كسی به این كار از او حریصتر نبوده است، از این رو خواسته است تا با گردآوری سپاهی به عنوان خونخواهی امر را مشتبه سازد و ایجاد شك كند، به خدا سوگند او درباره عثمان هیچ یك از این سه كار را انجام نداد، این كه اگر فرزند عفان چنان كه او گمان می كرد ستمكار بود، برایش سزاوار بود كه كشندگان او را باری و از یاران وی دوری و با آنان دشمنی كند، و اگر ستمدیده و مظلوم بود برایش شایسته بود كه از بازدارندگان قتل او باشد و عذر او را برای مردم بیان كند، و چنانچه درباره این دو امر تردید داشت وظیفه اش

این بود از او كناره گیری كند و به گوشه ای بنشیند و مردم را با او واگذارد، لیكن هیچ یك از این سه كار را نكرد، و به كاری دست زد كه دلیل آن شناخته نیست و عذر درستی برای آن ندارد.) باید دانست امیر مومنان (ع) هنگامی این سخنان را بیان فرموده كه به او خبر رسید طلحه و زبیر خروج كرده و به بصره رهسپار شده و او را به جنگ تهدید كرده اند. فرموده است: و قد كنت تا النصر. این جملات پاسخی به تهدید سران جنگ جمل است، و پیش از این همین الفاظ عینا آمده و شرح داده شده است جز این كه در آن جا (و انی علی یقین من ربی) فرموده است و در این جا (و انا علی ما قد وعدنی ربی من النصر) گفته است، و آنچه آن حضرت بر آن اطمینان داشت یقین بر پیروزی بود كه از زبان پیامبر گرامی (ص) به او رسیده بود، و او در جمله و ما اهدد برای حال و فعل كنت تامه است. فرموده است: و الله ما استعجل... تا و یقع الشك. این سخن به سران جنگ جمل اشاره دارد كه برای این كه مردم را درباره كشندگان عثمان به شك و شبهه اندازند خونخواهی او را دستاویز خود كرده روانه بصره شدند. سپس در رد این شبه بیان می كند كه طلحه جز از بیم این كه خون عثمان را از او مطالبه كنند خروج نكرده است، زیرا او

مورد این گمان و متهم به قتل عثمان است، و ما پیش از این درباره این كه طلحه مردم را بر كشتن عثمان برمی انگیخت و آنان را از هر سو در خانه او گرد می آورد سخن رانده ایم، نقل شده كه طلحه سه روز تمام مردم را از به خاك سپردن عثمان بازداشت، و حكیم بن حزام و جبیر بن مطعم برای دفن او از علی (ع) كمك خواستند اما طلحه عده ای را سر راه آنها نشانید تا آنان را با سنگ مورد تعرض قرار دهند، پس چند تن از یاران طلحه جنازه عثمان را بیرون برده تا در كنار دیواری كه به حش كوكب معروف و گورستان یهود بود برسانند، هنگامی كه جنازه را به آن جا منتقل ساختند نخست آن را سنگباران كردند سپس تصمیم گرفتند آن را به كناری اندازند لیكن علی (ع) به آنها پیغام داد و آنها را از این كار بازداشت تا این كه در همان حش كوكب به خاك سپرده شد، روایت شده طلحه برای جلوگیری از دفن عثمان در گورستان مسلمانان به جنگ و جدال پرداخت و گفت: سزاوار این است كه در دیر سلع یعنی گورستان یهود به خاك رود. خلاصه چنان كه آن بزرگوار فرموده است: در میان قوم، هیچ كس بر كشتن عثمان از او حریصتر نبود لیكن اكنون درصدد برآمده حقیقت را دگرگون كند و با گردآوری شماری از مردم زیر عنوان قیام ب

رای خونخواهی عثمان امر را بر مردم مشتبه كرده، آنها را درباره دخالت او در این امر به شك و تردید اندازد. فرموده است و و الله ما صنع فی امر عثمان... تا آخر. این گفتار به گونه قیاس شرطی منفصل در استدلال علیه طلحه و رد هرگونه عذر و بهانه او در خروج برای خونخواهی عثمان است، توضیح مطلب این است كه وضع طلحه در مورد عثمان و خروج او برای انتقام از كشندگانش از سه حال بیرون نیست: یا عثمان را ستمكار می داند و یا او را ستمدیده و مظلوم می شناسد و یا نسبت به این دو امر تردید و تامل دارد، در صورت اول بر او واجب بود كشندگان وی را یاری و با آنها همكاری كند و با یاری كنندگان او به مبارزه پردازد، زیرا رد دشمنی با كشندگان عثمان پراخته و به همراه آنانی كه او را یاری داده اند به خونخواهی وی برخاسته است، در صورت دوم بر او واجب بود كه مردم را از كشتن او باز دارد و از طرف او نسبت به كارهای خلافی كه كرده است عذر بخواهد، زیرا انكار منكر نیز بر او واجب است در صورتی كه طبق آنچه درباره طلحه نقل شده و مشهور است او مردم را بر ضد عثمان پیشتبانی و بدعتهای او را فاش كرد و انحرافات او را بزرگ شمرد، و در صورت سوم بر او واجب بود از او كناره گیری، و

از دخالت در امر وی خودداری كند، و چنین نكرده بلكه به جنبش درآمده و انتقام خون او را می خواهد، و در همه این احوال طلحه در خروج خود بر ضد امیرمومنان (ع) و شكستن بیعت آن حضرت محكوم است، بنابراین برای كاری كه او به آن دست زده هیچ دلیلی متصور نیست، امر لا یعرف بابه یعنی دلیل ورود او در این امر شناخته نبوده و عذر او پذیرفته نیست. و توفیق از خداوند است.


صفحه 630.